۷. اهداف معاملاتیتان را به واقعیت تبدیل کنید: تفاوت میان نسخهها
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) جز Hasanejraei صفحهٔ شیوههای تبدیل اهداف به واقعیت در معامله را به ۷. اهداف معاملاتیتان را به واقعیت تبدیل کنید منتقل کرد |
Hasanejraei (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
زماندار (Time-Related): با یک زمان دقیق که با تاریخ شروع و تاریخ پایان مشخصی که باید به آن پایبند باشید. مثال: «من از اول ژوئن شروع میکنم و پیشرفت خود را هر سه ماه یکبار اندازهگیری میکنم. همچنین، من هر هفته با دفترچه معاملاتم بررسیهای هفتگی انجام میدهم.» | زماندار (Time-Related): با یک زمان دقیق که با تاریخ شروع و تاریخ پایان مشخصی که باید به آن پایبند باشید. مثال: «من از اول ژوئن شروع میکنم و پیشرفت خود را هر سه ماه یکبار اندازهگیری میکنم. همچنین، من هر هفته با دفترچه معاملاتم بررسیهای هفتگی انجام میدهم.» | ||
== آیا اهداف S.M.A.R.T مؤثر هستند؟ == | |||
بر اساس جدیدترین مطالعات روانشناسی، قطعاً همینطور است! طبق یک بررسی روانشناسی در مورد تأثیرات هدفگذاری بر عملکرد، «اهداف خاص و چالشبرانگیز منجر به عملکرد بالاتری نسبت به اهداف آسان، یا عدم هدفگذاری میشوند.» | بر اساس جدیدترین مطالعات روانشناسی، قطعاً همینطور است! طبق یک بررسی روانشناسی در مورد تأثیرات هدفگذاری بر عملکرد، «اهداف خاص و چالشبرانگیز منجر به عملکرد بالاتری نسبت به اهداف آسان، یا عدم هدفگذاری میشوند.» | ||
یک مطالعهٔ بعدی در دانشگاه دومینیکن کالیفرنیا نشان داد که «۷۶ درصد از شرکتکنندگانی که اهداف، اقدامات و پیشرفتهای هفتگی خود را به یک دوست نوشتند، به موفقیت دست یافتند.» این بهترین زمان برای تعیین اهداف S.M.A.R.T برای حرفهٔ شما به عنوان یک معاملهگر است و برای دستیابی به آنها در سال جاری اقداماتی قابل اندازهگیری انجام دهید! هدف S.M.A.R.T شماره یک خود را در نظرات زیر با ما در میان بگذارید! | یک مطالعهٔ بعدی در دانشگاه دومینیکن کالیفرنیا نشان داد که «۷۶ درصد از شرکتکنندگانی که اهداف، اقدامات و پیشرفتهای هفتگی خود را به یک دوست نوشتند، به موفقیت دست یافتند.» این بهترین زمان برای تعیین اهداف S.M.A.R.T برای حرفهٔ شما به عنوان یک معاملهگر است و برای دستیابی به آنها در سال جاری اقداماتی قابل اندازهگیری انجام دهید! هدف S.M.A.R.T شماره یک خود را در نظرات زیر با ما در میان بگذارید! |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۰۲
بسیاری از معاملهگران اهداف سود روزانه، هفتگی یا ماهانه تعیین میکنند و هدفشان دستیابی به درصد مشخصی از بازدهی در هر هفته یا هر ماه است.
اگر شما مانند اکثر معاملهگران باشید، احتمالاً قبلاً این کار را انجام دادهاید: یک فایل اکسل باز میکنید، سرمایه معاملاتی کنونی خود را وارد میکنید و سپس محاسبه میکنید که چه مقدار بازدهی درصدی هفتگی یا ماهانه باید بهدست آورید تا سرمایه ۱۰٬۰۰۰ دلاری خود را طی یک یا دو سال به ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار تبدیل کنید.
متأسفانه، اهدافی که مستقیماً به عملکرد معاملاتی مرتبط هستند، همیشه بهترین انتخاب نیستند و حتی میتوانند تأثیر منفی بر عملکرد و رفتار معاملاتی یک فرد داشته باشند.
معاملات (Trading) شامل مقدار زیادی عدم قطعیت است. بهعنوان یک معاملهگر، پیشبینی رفتار بازار (Market Behavior) در یک روز یا هفته خاص غیرممکن است و تلاش برای تحمیل اراده خود بر نمودارهای قیمتی (Price Charts) میتواند به همان اندازه بیهوده باشد. با در نظر داشتن این موضوع، در اینجا ۵ دلیل آورده شده است که چرا تعیین اهداف سود روزانه یا هفتگی میتواند فشار ایجاد کند و ممکن است استراتژی معاملاتی مؤثری نباشد:
اهداف سود باعث ایجاد فشار غیرضروری میشود[ویرایش | ویرایش مبدأ]
پیشبینی تعداد معاملاتی که یک استراتژی معاملاتی (Trading Strategy) تولید میکند، تعداد معاملاتی که به سود منجر میشوند و مقدار سود هر معامله، بهسادگی امکانپذیر نیست.
اگر بازارها به نفع شما حرکت نکنند و استراتژی معاملاتی شما سیگنالهای معاملاتی تولید نکند، ممکن است خود را دچار احساس ناامیدی یا فشار کنید که قوانین خود را زیر پا بگذارید و معاملات تصادفی (Random Trades) انجام دهید تا به هدف خود برسید.
اگر به پایان دوره هدف نزدیک شده و هنوز به هدف سود (Profit Goal) خود نرسیدهاید، ممکن است احساس کنید که باید معاملاتی انجام دهید که در شرایط دیگر آنها را انجام نمیدادید. این کار میتواند منجر به تصمیمگیریهای ضعیف (Poor Decision-Making) و انجام معاملات پرخطری شود که بر اساس قوانین استراتژی آزموده شده شما نیستند.
انحراف از برنامه معاملاتی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
برای رسیدن به هدف سود، ممکن است تحت این فشارها احساس کنید که از برنامه معاملاتی (Trading Plan) خود منحرف شوید و بهدنبال انجام معاملاتی با سودهای بزرگتر از حد معمول باشید. این نوع رویکرد معاملاتی که بر پایه طمع است، معمولاً باعث میشود که معاملهگران سودهای تحقق نیافته خود را هنگامی که قیمت بر خلاف آنها حرکت میکند از دست بدهند.
در طولانیمدت، پیروی از برنامه معاملاتی و گرفتن سود در زمانی که استراتژی معاملاتی آزمودهشده (Tested Trading Strategy) شما به شما سیگنال میدهد، تصمیم درستی است و منجر به ایجاد ثبات بیشتری در نتایج معاملاتی شما میشود.
بنابراین، بهترین شیوه در معاملات این است که قبل از ورود به یک معامله، یک برنامه معاملاتی داشته باشید. از پیش برنامهریزی کردن معاملات با تحلیل قیمت بهصورت عینی (Objective Price Analysis) و تعیین اهداف از پیش تعریفشده (Pre-Determined Targets)، به معاملهگران اجازه میدهد تا معاملات بهتری داشته باشند و پس از آن کمتر وسوسه شوند که از برنامه خود منحرف شوند.
اعمال مدیریت ریسک ضعیف[ویرایش | ویرایش مبدأ]
تعیین اهداف سود روزانه یا هفتگی میتواند منجر به مدیریت ریسک ضعیف (Poor Risk Management) شود. در تلاش برای رسیدن به هدف تعیینشده، یک معاملهگر ممکن است روی یک معامله ریسک زیادی بکند یا بیش از حد معامله کند، که این امر میتواند منجر به زیانهای قابلتوجهی شود.
حتماً حجم موقعیت معامله خود را از پیش تعیین کنید. بررسیهای منظم معاملات (Trade Review) میتواند انحرافات از استراتژی اندازه موقعیت (Position Sizing Strategy) شما را نشان دهد و به معاملهگران کمک کند تا تصمیمات مدیریت ریسک آینده خود را اصلاح کنند. هنگامی که معاملهگران تشخیص دهند که چقدر پول با زیر پا گذاشتن قوانین مدیریت ریسک از دست میدهند، باید نسبت به اشتباهات در تعیین اندازه موقعیت حساستر شوند.
ورود به معاملات بدون مزیت[ویرایش | ویرایش مبدأ]
معمولاً معاملهگران از استراتژیهای معاملاتی (Trading Strategies) سازگار با شرایط خاص بازار استفاده میکنند. استراتژیهای معاملاتی تنها زمانی سیگنالهای معاملاتی ایجاد میکنند که معیارهای خاص نمودار و قیمت برآورده شوند. در حالت ایدهآل، معاملهگران قوانین معاملاتی خود را روی نمودارهای قیمت تاریخی (Historical Price Charts) آزمایش کردهاند تا اثربخشی آنها را تأیید کنند.
معاملهگرانی که از اهداف عملکردی تعیینشده خود عقب میمانند، بیشتر احتمال دارد که در زمانی که مزیتی (Edge) در بازار ندارند، معامله کنند؛ به این معنی که زمانی وارد معاملات میشوند که بازار به نفع استراتژی معاملاتی آنها نیست.
برای مثال، یک سیستم معاملاتی دنبالکننده روند (Trend-Following Trading System) معمولاً تنها زمانی میتواند با موفقیت عمل کند که بازار در فاز رونددار (Trending Phase) باشد و حرکت قوی (High Momentum) و نوسانات کمتری (Low Volatility) نشان دهد. معامله در یک بازار با نوسانات بالا (High Volatility) که در یک محدوده ثابت در حال حرکت است، ممکن است منجر به نتایج مثبتی نشود، زیرا شرایط بازار با استراتژی معاملاتی استفادهشده سازگار نیست.
معاملهگران هیچ کنترلی بر محیط کلی بازار (Market Environment) ندارند و باید از ورود به معاملات در شرایطی که بازار به نفع قوانین معاملاتی آنها نیست، اجتناب کنند. به یاد داشته باشید: نداشتن موقعیت در بازارها نیز یک موقعیت است.
اهداف عملکردی دلخواه هستند[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در نهایت، اهداف عملکردی که اکثر معاملهگران از آنها استفاده میکنند، واقعبینانه نیستند و نتیجه آزمایشهای گسترده (Backtesting) نیستند؛ چنانکه باید باشند. معمولاً معاملهگران اهداف عملکردی خود را با محاسبه اینکه چقدر طول میکشد تا به یک عدد دلخواه در سرمایه معاملاتی خود برسند، تعیین میکنند. معمولاً معاملهگران عملکرد درصدی هفتگی یا ماهانهای را تخمین میزنند که برای رسیدن به ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار در حساب معاملاتی خود نیاز دارند.
این محاسبات بر اساس تفکرات آرزوگرایانه (Wishful Thinking) است و هیچ ارتباطی با نحوه عملکرد استراتژی معاملاتی آنها در گذشته ندارد. چنین اهداف عملکردی غیرواقعی هستند و تمایل دارند معاملهگران را به سمت تصمیمگیریهای ضعیف هدایت کنند، همانطور که در موارد بالا اشاره شد.
حداقل، شما باید تلاش کنید که اهداف عملکردی خود را بر اساس دادههای عملکرد تاریخی (Historic Performance Data) و سطح فعلی تخصص خود تعیین کنید. با این حال، نپیوستن اهداف به عملکرد معاملاتی همچنان انتخاب بهتری است.
مهم است که به یاد داشته باشید موفقیت در معاملات بیشتر درباره سودآوری بلندمدت است تا دستیابی به اهداف کوتاهمدت مشخص. به جای تعیین اهداف سود روزانه یا هفتگی، معاملهگران ممکن است در نظر بگیرند که اهداف فرآیندمحور (Process-Oriented Goals) تعیین کنند، مانند حفظ نسبت ریسک به پاداش (Risk-Reward Ratio)، پایبندی به برنامه معاملاتی خود، یا بهبود مهارتهای تحلیلی (Analytical Skills) خود. این نوع اهداف میتوانند عادات معاملاتی ثابت، تصمیمگیری بهتر، و در نهایت، نتایج معاملاتی بهبود یافته را تقویت کنند.
تبدیل اهداف به واقعیت در معاملهگری پابلو پیکاسو میگوید: «اهداف ما فقط از طریق وسیلهای از یک طرح که ما باید به آن ایمان قوی داشته باشیم و بر آن بهطور فعال عمل کنیم، قابل دستیابی هستند. هیچ مسیر دیگری برای موفقیت وجود ندارد.»
تونی رابینز، پابلو پیکاسو و بروس لی؛ در نگاه اول، ممکن است به نظر برسد که این افراد هیچ چیز مشترکی ندارند. در اوایل قرن بیستم، پابلو پیکاسو هنرمندی فقیر بود که نمیتوانست نقاشیهایش را در پاریس بفروشد. پنجاه سال بعد، بروس لی از دانشگاه انصراف داد تا رویای خود را برای تأسیس یک استودیو هنرهای رزمی محقق کند. کمتر از یک دهه پس از مرگ بروس لی، تونی رابینز از ریاست انجمن دانشآموزی دبیرستانش به عنوان خدمتکار در کالیفرنیای جنوبی مشغول به کار شد.
پس چگونه این افراد توانستند بر این چالشها غلبه کنند و به یکی از موفقترین افراد جهان تبدیل شوند؟ پاسخ ممکن است شما را شگفتزده کند!
تحقیقات علمی نشان میدهند که تنها ۸ درصد از افرادی که در سال نو تصمیمات جدیدی میگیرند، موفق به دستیابی به اهداف خود میشوند. این مقاله بر اهمیت داشتن برنامهای جامع برای دستیابی به اهداف تأکید دارد و مراحل مشخص S.M.A.R.T را برای تعیین اهداف مؤثر معرفی میکند. اهداف خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، واقعگرایانه و زماندار (S.M.A.R.T) کلید موفقیت در هر حرفهای، به ویژه معاملهگری است. همچنین به راهکارهای عملی برای تحقق این اهداف و افزایش احتمال موفقیت پرداخته میشود. در نهایت، این مقاله به خوانندگان این امکان را میدهد تا با تعیین اهداف S.M.A.R.T برای خود، گامهای مؤثری در جهت بهبود عملکرد معاملاتیشان بردارند و به موفقیت برسند.
دلیل اصلی ناکامی در هدفگذاری[ویرایش | ویرایش مبدأ]
در سال ۱۹۸۸، دو محقق از دانشگاه اسکرانتون تأثیرات بلندمدت هدفگذاری در آغاز سال جدید را مورد مطالعه قرار دادند. آنها دریافتند که تنها ۸٪ از شرکتکنندگان موفق به دستیابی به اهداف خود شدند، در حالی که ۸۰٪ از افرادی که مورد مطالعه قرار گرفتند، در حفظ تصمیمات سال نو خود شکست خوردند.
مانند بسیاری از ما، این شرکتکنندگان آرزوهایی برای آینده خود داشتند. از کاهش وزن و بهبود سلامتی تا تغییرات زندگی و روابط، اکثریت قریب به اتفاق اهداف آنها حول مسائل شخصی میچرخید که میتوانستند به راحتی در سال آینده به آنها رسیدگی کنند.
با این حال، تنها ۸٪ موفق شدند. محققان به سرعت کشف کردند که انتظارات غیرواقعی شرکتکنندگان نقش بزرگی در عدم موفقیت آنها ایفا کرده است. برای دستیابی به آرزوهای بزرگ، آنها به برنامههای بزرگی نیاز داشتند که به آنها کمک کند تا گامهای عملی به سمت دستیابی به نتایج موفقیتآمیز بردارند؛ اما هیچکدام از این برنامهها به اجرا درنیامد.
بنابراین اگر میخواهید یک حرفه موفق به عنوان یک معاملهگر بسازید، باید فراتر از هدفگذاری بروید؛ و بهویژه فراتر از اهداف مالی. یک هدف جاهطلبانه تنها اولین گام است، اگر شما به دستیابی به چیزهای بزرگ متعهد باشید؛ گامهای بعدی با استراتژی شخصی شما تعریف میشوند و برای موفقیت شما حیاتی هستند. چرا و هدف خود را مشخص کنید.
این درسهایی است که تونی رابینز، بروس لی و پابلو پیکاسو در اوایل حرفههایشان دریافتهاند: «اهداف قابل اندازهگیری + عمل مداوم = نتایج موفقیتآمیز.» همانطور که آنتوان دو سنتاگزوپری بهعنوان یک نویسنده مشهور جهانی گفت: «هدف بدون یک برنامه تنها یک آرزو است.»
راه S.M.A.R.T برای دستیابی به اهداف شما[ویرایش | ویرایش مبدأ]
برای دههها، مربیان ذهنیت و نویسندگان خودیاری اصرار دارند که راز تعیین اهداف مؤثر را دارند، و غالباً، مشاوره آنها با مشاوره دیگر گروههای این حوزه در تضاد است. یا هدف شما خیلی جاهطلبانه است، یا نه؛ هدف شما باید یک راز باشد، یا باید آن را با همه افرادی که میشناسید به اشتراک بگذارید؛ هدف شما باید شما را انگیزه دهد، یا هدف شما باید تا حد امکان چالشبرانگیز باشد.
خوشبختانه، پژوهشگران روانشناسی مطالعات متعددی انجام دادهاند که به بررسی نقاط قوت واقعی هدفگذاری پرداختهاند، و نتایج آنها با شیوههایی که موفقترین افراد جهان برای دستیابی به عظمت استفاده کردهاند، سازگار است.
همانطور که جورج تی. دوران در مقالهاش «روش S.M.A.R.T برای نوشتن اهداف و اهداف مدیریت» توضیح داد، یک هدف مؤثر باید ویژگیهای زیر را داشته باشد:
- خاص (Specific): با توضیح واضحی برای آنچه میخواهید به دست آورید، چه کسی قرار است این کار را انجام دهد، و مقدار درآمد، هزینه یا اشتراکی که میخواهید به عنوان نتیجهٔ دستیابی به آن هدف به دست آورید، مشخص شود. مثال: «میخواهم صد هزار دلار (۱۰۰,۰۰۰ دلار) کسب کنم تا بتوانم درآمد خانوار خود را افزایش دهم و زمان بیشتری با خانوادهام بگذرانم (چرا).»
- قابل اندازهگیری (Measurable): با اهداف کوچکتر که به شما اجازه میدهد پیشرفت خود را پیگیری کنید و در صورت انحراف از مسیر، تنظیمات لازم را انجام دهید. مثال: «میخواهم در ۳۶ ماه صد هزار دلار (۱۰۰,۰۰۰ دلار) کسب کنم.»
- قابل دستیابی (Attainable): حتی اگر به معنای تلاش بیشتر برای خودتان باشد، باید هدف شما قابل دستیابی باشد. بهترین راه برای اطمینان از این موضوع، ایجاد یک سری مراحل است که به شما کمک کند هدف خود را محقق کنید، مانند پیوستن به یک جامعه از معاملهگران همفکر که رویکرد مشابهی دارند. مثال: «من به یک گروه از معاملهگران همفکر میپیوندم، شروع به یادداشتبرداری از تمام معاملاتم میکنم، عملکرد معاملاتیام را بررسی میکنم و حداقل یک ساعت در روز را به پیشرفت خود اختصاص میدهم.»
- واقعگرایانه (Realistic): یا قابل دستیابی با منابع فعلی شما (یا منابعی که در دسترس شما هستند). اگر نمیتوانید بهطور واقعی هدف خود را با بودجه، شبکه اجتماعی یا زمانبندی فعلی خود محقق کنید، ممکن است نیاز به ایجاد تغییرات داشته باشید تا از کوچک شروع کرده و به موفقیتهای بزرگتر برسید. مثال: «من XX دلار را در حساب معاملاتی خود سرمایهگذاری میکنم و هر ماه XX دلار (XX USD) به حساب معاملاتیام اضافه میکنم تا اندازه متوسط معاملاتم به هزار دلار (۱,۰۰۰ USD) برسد. سپس دستیابی به هدفم برای کسب صد هزار دلار (۱۰۰,۰۰۰ USD) ممکن است.»
زماندار (Time-Related): با یک زمان دقیق که با تاریخ شروع و تاریخ پایان مشخصی که باید به آن پایبند باشید. مثال: «من از اول ژوئن شروع میکنم و پیشرفت خود را هر سه ماه یکبار اندازهگیری میکنم. همچنین، من هر هفته با دفترچه معاملاتم بررسیهای هفتگی انجام میدهم.»
آیا اهداف S.M.A.R.T مؤثر هستند؟[ویرایش | ویرایش مبدأ]
بر اساس جدیدترین مطالعات روانشناسی، قطعاً همینطور است! طبق یک بررسی روانشناسی در مورد تأثیرات هدفگذاری بر عملکرد، «اهداف خاص و چالشبرانگیز منجر به عملکرد بالاتری نسبت به اهداف آسان، یا عدم هدفگذاری میشوند.»
یک مطالعهٔ بعدی در دانشگاه دومینیکن کالیفرنیا نشان داد که «۷۶ درصد از شرکتکنندگانی که اهداف، اقدامات و پیشرفتهای هفتگی خود را به یک دوست نوشتند، به موفقیت دست یافتند.» این بهترین زمان برای تعیین اهداف S.M.A.R.T برای حرفهٔ شما به عنوان یک معاملهگر است و برای دستیابی به آنها در سال جاری اقداماتی قابل اندازهگیری انجام دهید! هدف S.M.A.R.T شماره یک خود را در نظرات زیر با ما در میان بگذارید!